کيان كوچولوى خونهکيان كوچولوى خونه، تا این لحظه: 9 سال و 26 روز سن داره
مصطفى مصطفى ، تا این لحظه: 37 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
مليحهمليحه، تا این لحظه: 35 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

کوچولوی خونه

كيان جون و مراسم عقيقه

كيان و مراسم عقيقه(٩٤/٤/١٩) سلام عزيز مامان، نفس مامان همه ى وجود و هستى مامان. كيا گلم الان كه دارم اين خاطره خوب رو واست مينويسم تو خوشگل رو پاهام ناز ناز خوابى دقيقا ٢ روز ديگه ٣ ماهت تموم ميشه. من و بابا تصميم گرفتيم طى مراسم عقيقه تو همه فاميل پدريت رو دعوت كنيم تالار، فاميل منم كه اينجا نيستن. ديروز بابا يه گوسفند خيييييييييييلى بزرگ خريد و اورد حياط خونه و منم تو رو بردم و چند تا عكس باهاش گرفتم ازت. عزيز دلم كيان از خداى مهربون ميخوام كه به واسطه ى اين مهمانى همه ى درد و غم ها رو ازت دور كنه. كيان جونم الان تو همه ى وجود من شدى اگه لحظه اى نبينمت قلبم به تندى ميزنه و چشام بهونه اون صورت نازت رو ميگيرن. امشب همه ى...
3 مرداد 1394

كيان جون و واكسن دوماهگى

  سلام عشق كوچولوى مامان امروز ٩٤/٣/٢١ من و عزيز جون رفتيم براى واكسن دو ماهگيت عزيز دلم، خيلى نگران بودم ولى هى سعى ميكردم به روى خودم نيارم، از تب بعد واكسنت ميترسيدم، قبلش مدام از همه ميپرسيدم كه اونا چه كارايى انجام دادن. خانم جواد موسوى توى مركز وزن و قدت رو گرفت، و بعد رفتيم واسه ى واكسن و تو عشقه مامان خواب بودى، اونقدر ناز خوابيده بودى كه نگو، گذاشتمت روى تخت و عزيز جون كنارت بودن منم شيشه ى شيرت رو گذاشتم تو دهنت و تو خوردى، به محض اينكه امپول به پاى نازت نزديك شد شيشتو در اوردم و بعد يه هو صداى جيغت بلند شد، اخ عزيزم ميدونم چه دردى كشيدى پسرم، كبود شدى واسه ى چند ثانيه . وقتى اومديم خونه ى عزي...
3 مرداد 1394

كيان و راحت شدن

حلقه كيان صبح روز ١٠خرداد خونه مامان ساعت ٥:٥٥ افتاد اخييييييش   كيان جونم عزيزم اگه خيلى دير به دير خاطراتت رو مينويسم واسه اينه كه بيشتر وقتم رو با خودت ميگذرونه ععشقم    بازم پايان حرفهام ميسپارمت به خداى مهربون عزيزدلم
3 مرداد 1394
1